- جوایز: 2 نامزدی
- زبان: انگلیسی
- نویسنده: Aidin Sayar Sarie
نزدیک به پنجاه سال کار پربار سیلوستر استالونه، که میلیون ها نفر را سرگرم کرده است، در نگاهی صمیمی از بازیگر، نویسنده، کارگردان و تهیه کننده، به موازات داستان زندگی الهام بخش او، به صورت گذشته نگر دیده می شود.
از پلیرهایی که در بخش آموزش سایت گذاشته شده استفاده کنید
اگر مشکلی در اشتراک دارید از طریق ارتباط با ما با پشتیبانی در میان بگذارید تا سریع حل شود.
نام مستند درخواستی خود را بفرمایید تا قرار گیرد.
بله . از تمام دنیا بدون هیچ محدودیتی میتوانید دانلود کنید
اسلای ممکن است یک شیرجه عمیق در حرفه سیلوستر استالونه نباشد، اما نگاهی احساسی و جذاب به زندگی و حرفه یک سوپراستار با شرایط خودش است. حتی اگر نتواند همه چیز را پوشش دهد، همچنان به نقاط عطف اصلی (و Expendables) می رسد، در حالی که هنوز برای استالونه فرصت دارد تا عیب ها و پشیمانی های خود را بپذیرد.
شوخیهای زیادی در مورد اینکه استالونه یک مرد عضلانی نامفهوم است وجود داشته است، بنابراین داشتن این موضوع برای ایجاد رکورد خوب است. او یک بازیگر واقعاً باهوش است که خیلی از خودش را در فیلمهایش گذاشته است. چند باری وجود دارد که تصمیمات و امتناع استالونه از عقب نشینی برخی از بهترین لحظات سینما را به وجود آورده است و همچنین برخی گام های اشتباهی که او تصدیق می کند نشان می دهد که او تا کجا پیش رفته است.
مشاهدات او در مورد زندگی به همان اندازه جذاب است که حکایات مربوط به فیلمسازی و چگونگی خلقت راکی به طور خاص. درد، فقدان و سرعتی که می گذرد، همه به شیوه ای بسیار صریح با چند نقل قول سنگین و در عین حال زیبا مورد بحث قرار می گیرند که به شما یادآوری می کند که اسلای روشی واقعی با کلمات، در زندگی و در صفحه دارد.
همچنین مجموعهای عالی از مصاحبهها با افراد دیگر در بین بحثهای استالونه وجود دارد، برخی از آنها کاملاً منطقی هستند، از جمله فرانک استالونه که به طور کلی بهترین است و آرنولد شوارتزنگر داستانهای خندهداری در مورد رقابت بدنام خود ارائه میکند و همچنین دیگرانی که خیلی خوب هستند. (کوئنتین تارانتینو!) را ببینید.
کارگردانی تام زیمنی در کل عالی است. جابهجایی بدون زحمت بین مصاحبهها و فیلمهای بایگانی با حال و هوای کلی خوب که به این معنی است که نمیخواهید تمام شود. فقط در چند لحظه برای مدت کوتاهی می لنگد و با تکان دادن بیش از حد دوربین در تلاش برای نزدیک شدن هرچه بیشتر، از فضای باز استالونه منحرف می شود.
یک سریال سه قسمتی برای آرنولد شوارتزنگر و فقط یک قسمت برای سیلوستر استالونه وجود دارد. این مایه شرمساری است، به خصوص که زندگی او حداقل به همان اندازه هیجان انگیز است، اگر نه هیجان انگیزترین. در دهه 70، سیلوستر استالونه عملکرد ضعیفی داشت، بسیار ضعیف. و دیدن آن یک بار باور نکردنی است. مردی شریف، با داستانی شرافتمندانه. نگاهی صمیمی، البته به شیوه ای تا حدی یکنواخت توضیح داده شده است. به نظر می رسد که همان افراد همیشه وقتی در مورد استالونه صحبت می کنند یا فکر می کنند در مورد او چیزی برای گفتن دارند، نظر خود را می گویند. فیلمی سرراست در مورد شخصی که خیلی بیشتر از این فیلم برای گفتن دارد. در مجموع، یک نمای کلی خوب است، اما شایسته شخصی مانند استالونه نیست.
من چیز جدیدی در مورد داستان موفقیت سیلوستر استالونه از مستند درونگرایانه و صمیمی او “Sly” یاد نگرفتم، اما این مهم نیست: استالونه سخنان خردمندانه آن عموی باحالی را دارد که بارها و بارها به آن گوش می دادید.
ما در مورد اولین بازی های خشن اسلای می دانیم: روشی که او قبل از نویسندگی دائماً با رد شدن مواجه می شد، اینکه چگونه مشارکت او در “راکی” نتیجه یک سری “زنجیره های خوش شانسی از اشتباهات” بود، اما چیزی در این داستان وجود دارد که باید شنیده شود. به معنای واقعی کلمه به صورت هر «آنابی» با همان خشم زندگی مشت میخورد. ما باید بدانیم که استقامت استالونه توسط یک ایمان مبهم و الهی به سرنوشت هدایت می شود، و این تصادفی نیست، بسیاری از ستاره ها این شهود متکبرانه را در مورد خود داشتند، ون دام چنین فکر می کرد (شاید الهام گرفته از Sly؟) و مگر اینکه شما باور نکنید. در خودتان، هیچ تماسی ندارید که از غریبه ها بخواهید به شما ایمان بیاورند، درک پیچیدگی جسورانه جاه طلبی به همین سادگی است. فقط در فیلمها فرصتها در خانه شما را میزنند، اما به اذعان خود استالونه: فیلمهای او همه چیزهایی بودند که نمیتوانستند در زندگی اتفاق بیفتند، که از قضا با فیلم خودش در تناقض بود.
زندگی او تقریباً جذابتر از داستانهای داستانیاش بود، کودکی سخت او در آشپزخانه جهنمی نیویورک، که با برادرش فرانک در خانوادهای ناکارآمد با پدری رقابتآمیز بزرگ شد که ابتدا پسرانش را با آهنآلود هدایت میکرد… استالونه دوران کودکی را پشت سر گذاشت. کودکی را به هوس فرار وادار کرد و مانند بسیاری از بچه هایی که تلویزیون نداشتند، آن را در سینماها پیدا کرد. و بنابراین علیرغم «نقص» کوچکش (نقصی که از بدو تولد به ارث رسیده است) و ظاهر متوسطش، خودش را متقاعد کرد که می تواند «هرکول» بعدی باشد. و بنابراین او یک عکس می گیرد، یک مرد از هاروارد به او می گوید که چیزی دارد، او چند نقش اراذل بازی می کند، در یک جواهر دهه 70 به نام “Lords of Flatbush” (تأیید شده توسط تارانتینو) شروع می کند و یک چیز به چیز دیگری منجر می شود، ما به یکی می رسیم. از فیلم های مورد علاقه من چگونه یک داستان ساده بوکس تبدیل به یک بوم نقاشی احساسی می شود که در آن استالونه تمام ناامیدی ها، پشیمانی ها، امیدها و رویاهای خود را با همان تعادل… به علاوه یک عنصر ویژه اضافی: یک داستان عاشقانه قرار می دهد.
چیزی که من در مورد داستان «راکی» دوست دارم، داستانی که حتی تارانتینو نیز آن را تحسین میکرد، این واقعیت است که این یک نمونه ناب از تقدیر بود که تلاشهای یک فرد را پاداش میداد: فرصتی که استالونه از آن استفاده نکرد، و این باید به او به عنوان یک نویسنده اعتبار داد. این مردی است که آنقدر تحت تأثیر زندگی قرار گرفت که می توانست به یک بدبین با دل سرد تبدیل شود و با ذهنیت ضدقهرمانی جدید هالیوودی سرکش و آشفته همسو شود (بررسی من از «راکی»، دومین نقد من در سال 2074 ) اما استالونه فهمید که باید با تماشاگران ارتباط برقرار کند و در آن حال و هوای سرخوردگی که آمریکای پس از ویتنام را آلوده کرده بود شرکت نکند (نگرشی که برای رمبو به او خدمت می کرد). استالونه میخواست مردم را تشویق کند، فقط وامگیری ظرافت «خیابانهای بد» برای بافت، راکی او پسر خوبی خواهد بود، آنقدر آدم قابل اعتمادی که وقتی برای اولین بار آپولو را ناک اوت کرد، همه حاضران در تئاتر بلند شدند و تشویق کردند. این نشانه شناخت عمومی است.
و اینگونه بود که «راکی»، پردرآمدترین عکس سال، با استالونه به عنوان یک ناشناخته، آخرین فیلم شد. در یک هوس، او تبدیل به یک ستاره شد، سومین مجری پس از اورسن ولز و چارلی چاپلین که نامزد اسکار برای هر دو بخش بازیگری و نویسندگی شد، یک سال قبل از اینکه وودی آلن در فیلم “موز” به او حمله کرد، اراذل او را کتک زد. روشنفکر و هر دو اسکار بهترین فیلم را به خانه خواهند برد. شایستگی استالونه فقط این نیست که قهرمانی را به سنت کسانی که قبلاً آنها را تحسین می کرد با صداقت واقعی نوشته است، بلکه نقش او را نیز بازی کرده است، زیرا می داند که باید پیام خود را بپذیرد و زندگی خود را از تلخی ها حفظ کند. استالونه با از دست دادن یک فرصت، صحبت های خود را ادامه داد… و بقیه تاریخ است.
این مستند پس از آن فراز و نشیب های استالونه، کاهش شهرت براندوی بعدی او، چند شکست و سپس انتخاب او برای نویسندگی و کارگردانی «راکی ۲» را با داستانی که می تواند به موازات سختی های شخصی او در طول دوران «راکی» باشد را بررسی می کند. عواقب بعدی دنبالهها نه تنها راهی برای غنیسازی خط داستانی بلکه یک کاتارسیس شخصی هستند. و سپس “رمبو” می آید که در آن متوجه می شویم که او در واقع کل داستان را بازنویسی کرده و تصویر جدیدی را ارائه کرده است که نور مثبتی را بر دامپزشکان ویتنام ایجاد می کند. من باید خودم را از بیانیه آغازین خود پس بگیرم. این قطعاً بزرگترین چیزی است که من از این دکتر یاد گرفتهام: «خون اول» مدیون نوشتههای استالونه و توانایی واقعی او برای پیشبینی نوع تصویری است که مردم به آن نیاز دارند.
با رامبو و راکی، استالونه دو ذهنیت متفاوت را تجسم میبخشد که چیزی در مورد قهرمان آمریکایی میگویند و دو شخصیتی که میتوانست بارها و بارها به او بازگردد و موفقیتش را تضمین کند، نه همیشه در سطح کیفی یکسان… اما خود استالونه سوژهای میشود. بت سازی با طرفدارانی که انتخاب های او را مورد بررسی قرار می دهند، مانند رقیبش آرنولد شوارتزنگر. در حالی که به نظر می رسید آرنی تصویر «مرد سخت» خود را به خوبی انجام داده و انتقال موفقیت آمیزی به آن انجام داده است