- زبان: N/A
جرمی او. هریس را دنبال میکند که در کارگاه آموزشی و استخراج Slave Play، نمایشنامهای که او را در کانون توجه قرار داده است.
از پلیرهایی که در بخش آموزش سایت گذاشته شده استفاده کنید
اگر مشکلی در اشتراک دارید از طریق ارتباط با ما با پشتیبانی در میان بگذارید تا سریع حل شود.
نام مستند درخواستی خود را بفرمایید تا قرار گیرد.
بله . از تمام دنیا بدون هیچ محدودیتی میتوانید دانلود کنید
جرمی ظاهراً خود را دارای دیدگاهی منحصر به فرد عمیق و برتر نسبت به زندگی و وجود انسان میداند، اما به گونهای که یادآور نوجوانی است که برای اولین بار دیگ دود میکند و ناگهان متوجه میشود که کیهان هیچگونه ندارد. پایان شناخته شده فیلم با زنی در میان تماشاگران آغاز میشود که از بازی ناراحت شده بود، به وضوح مضطرب بود و سر او فریاد میزد که چگونه چالشهایی را که او در زندگیاش پشت سر گذاشته است و احساس میکرد به خاطر سفیدپوست بودن سرزنش شده است را درک نمیکند. او در پاسخ به او می گوید که نمایشنامه درباره او نیست بلکه “فقط درباره این هشت نفر اینجاست.” او سپس ادامه می دهد که این “یک استعاره” است، اما “فقط در مورد این هشت نفر”، ظاهراً برای لحظه ای معنای استعاره را فراموش می کند. پس از طوفان زن، او را برای تمام حضار مسخره می کند.
او بینش هایی را در مورد عمق تفکر خود با تک گویی هایی در امتداد این جمله ارائه می دهد: “تئاتر، مانند زندگی من است، می دانید. مثل اینکه من آن را نفس می کشم و زندگی می کنم، و انگار همه چیز برای من است، و می دانید، مانند زندگی من است. ، تئاتر مانند … می دانید؟ او در مورد اینکه چگونه انواع چیزهای تصادفی را آنلاین می خواند صحبت می کند و “مثل یک میلیون برگه همیشه باز است”، به نوعی به این نکته اشاره می کند که این نشان دهنده ژرف بودن او است. او با هوای پر ادعایی سخن می گوید، مانند دانشجوی سال اولی که با آگاهی اجتماعی-سیاسی نوپای مخاطبان خود را تحسین می کند. او میتواند از افکار و استدلالهای نامنسجم و عمدتاً نامنسجم خود دفاع کند، با این فرض که هر کسی که با او مخالف است، جهان را در سطح او درک نمیکند یا از کارش احساس خطر میکند، تنبلترین دفاعهای لفاظی. به نظر میرسد که تمام حضور او ریشه در اشتیاق عمیق و خارقالعادهاش برای شهرت، تمجید و شناخت دارد، که به نوعی در پوششی نازک در نوعی شعار عدالت اجتماعی پوشانده شده است، که همه اینها در نهایت به هر گونه تلاش واقعی برای مبارزه با بیعدالتی در جهان آسیب جدی میزند.
آن را تماشا کردم و از این آشغالهای خود وسواس مبهوت شدم که کسی با تجربه مستقیم بردهداری، برخورد با دیگران یا حتی زندگی با انسانهای دیگر به شیوهای نیمه تعاونی اعصاب آن را دارد.
افرادی مانند این به هر پیامی که وانمود می کنند بخشی از آن هستند، آسیب بسیار زیادی وارد می کنند. خودمانی آشفته در بازی در اینجا…در یک نمایشنامه، روی صفحه نمایش.
احمقی هایی که به این سطل زباله چراغ سبز نشان دادند نیاز به درج لیست سیاه مانند چیزهای ضد کمونیستی در دهه 1950 دارند.
این ضرب المثل که “اگر دوستانی از این دست دارید… واقعاً نیازی به دشمن ندارید” در اینجا بسیار صادق است، یک تولید کابوس.
با توجه به موقعیت مکانی که دارم، هنوز فرصتی برای دیدن “Slave Play” نداشته ام، اما این “مستند” هریس بیشتر شبیه یک اثر غرورآفرین آشکار به نظر می رسید تا هر نوع کاوش در نمایشنامه یا روند آن. بیشتر فیلم به تماشای صحبت های هریس در مورد خودش با گروهی از بازیگران اختصاص دارد. من متوجه شدم که شیوه بیش فعالی، جریان آگاهانه او در همه جا، با پیشروی فیلم، به طور فزاینده ای برافروخته می شود. در یک صحنه خاص، بازیگران نشان داده میشوند که پشت به او نشستهاند و به نظر میرسند که مثل من از شنیدن صحبتهای او در مورد خودش خسته و آزرده شدهاند.
هدف از ساخت این فیلم چه بود؟ بعد از تمام شدن، متوجه شدم که علاقه به دیدن نمایشنامه واقعی را از دست داده ام.